سلام شیما حسین آبادی هستم، یکی از درمانگران تیم ایران مد اس ال پی.
در طول سالهای کاریم با مریضهای مختلفی برخورد کردم. بسته به سابقه پزشکی بیمار، ماهیت و شدت مشکل بلع درمان دیسفاژی (اختلال بلع) متفاوت است و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. اما تجربه نشان داده به غیر از نوع اختلال بلع و بیماری که باعث ایجاد آن شده است ویژگیهای رفتاری و خلقی بیمار هم در روند درمان تاثیر پررنگ و مستقیمی دارد.
چند لحظه تصور کنید دیگه نتونید غذا بخورید! چه اتفاقی بعد از اون میفته؟ کسی که توانایی خوردن غذا از طریق دهان را از دست میده نه تنها از لذت چشیدن طعم غذا محروم میشه بلکه از نظر اجتماعی و عاطفی هم آسیب میبینه چراکه گاهی وعدههای غذایی بهانهای هستند برای اینکه ما ساعتی کنار خانواده یا دوستانمون باشیم. ما معمولا شاهد این هستیم که تعداد زیادی از بیماران به دنبال اختلال بلع ناشی از مشکلات پزشکی نظیر پارکینسون، سکته مغزی، ام اس و... دچار افسردگی میشوند. بیمارانی که درگیر افسردگی هستند تمایلی به شروع درمان ندارند و همیشه اولین نگرانی و دغدغه خانواده این هست که چطور میتوانند علی رغم میل بیمار به او کمک کنند و اصلا آیا باید برای این بیماران درمان را شروع کنند یا نه؟
بنابراین تصمیم گرفتم براتون تجربه درمان یکی از بیمارانم را بگم که به دنبال سکته مغزی شدید دچار افسردگی شده بود. بیمار خانمی 80 ساله بود که بعد از سکته مغزی توانایی صحبت کردن، راه رفتن و بلع را از دست داده بود. سکته مغزی زمانی رخ میده که خونرسانی به قسمتی از مغز دچار اختلال بشه. وقتی اکسیژن و مواد غذایی به سلولهای مغز نرسه، سلولها از بین میروند. بسته به اینکه سلولهای کدام بخش از مغز آسیب دیده باشند علائم سکته مغزی متفاوت خواهد بود. در این بیمار به دنبال آسیب مغزی تکلم مختل شده بود اما مهارتهای درکی و شناختی قابل قبول بود و بیمار کاملا از شرایط خودش آگاه بود. این آگاهی باعث شده بود تحمل شرایط و تغییرات براش آزاردهنده بشه. بعد از ترخیص از بیمارستان خانواده که کاملا نسبت به روال توانبخشی آگاه بودند روند درمان را فورا پیگیری کردند. در اولین جلسه ارزیابی نشانههای افسردگی کاملا مشهود بود. در این موارد نقش خانواده در روند درمان بسیار مهم هست بنابراین در اولین دیدار سعی کردم خانواده را کاملا آگاه کنم و نقش آنها در درمان را براشون توضیح دادم. طراحی برنامه درمان این بیماران منحصر به فرد و حساس هست چون باید پلن درمان بر مبنای آستانه تحمل مریض باشه و به بهبود عملکرد بلع منتهی بشه.
هفت جلسه اول درمان چالش برانگیز بودند چراکه توی هر جلسه بایستی متناسب با موقعیت و واکنش بیمار از تکنیکهای مختلفی استفاده میکردم و گاهی لازم بود برخی از روشها را تغییر بدم.
به مرور که شرایط بلع بیمار بهتر شد و میتونست برخی بافتهای غذایی را با احتیاط بخوره به من اعتماد کرد و انگار بهبود وضعیت بلعش نور امیدی براش بود. بعد از حدودا بیست روز ان جی تیوب را خارج کردم. دیدن لبخند رضایت این بیمار بعد از درآوردن ان جی تیوب به همه اون تلاشها و سختیها می ارزید.
مسیر درمان اختلال بلع گاهی ساده و گاهی بسیار پیچیده است. نکته مهم در روند درمان اینه که مراقبین بیمار به درمانگر اعتماد کنند و در روند درمان صبور باشند تا به بهترین نتیجه دست پیدا کنند. از اینکه تا انتهای این متن با من همراه بودید سپاسگزارم.